تعريف برخي مفاهيم :
با توجه به شرايط اقليمي - جغرافيايي سرزمين ايران زندگي عشايري توأم با كوچندگي داراي پيشينه تاريخي بسيار طولاني در ايران بوده و علاوه بر اينكه تا حدود يك قرن پيش قسمت عمده اي از جمعيت كشور را عشاير تشكيل مي دادند، در صحنه سياسي نيز جمعيت و جوامع عشايري طي قرون متمادي از نقش اجتماعي - اقتصادي، قدرت و اقتدار سياسي زيادي برخوردار بوده و در مراحلي از تاريخ حاكميت سياسي ايران و برخي از سرزمين¬هاي اطراف را نيز در اختيار داشته اند.
دامدار سنتي به همراه كوچ نوعي از زندگي اجتماعي و سازمان توليدي است كه اساس معيشت آن بر بهره¬برداري از فرآورده¬هاي دامي، كوچ و جابجايي انسان و دام به منظور استفاده از چراگاه¬هاي طبيعي در مناطق ييلاقي (سردسير) و قشلاقي (گرمسير) و احتراز از گرما و سرماي شديد مي باشد. يك گروه از اجتماعات كوچنده را «عشاير» تشكيل مي دهند. از نظر الگوي زيست، شيوه زندگي و وضعيت كوچ و استقرار و ... عشاير به اشكال و گروه¬هاي مختلف قابل تقسيم هستند كه در اين بخش به برخي از مشخصات و ويژگي¬هاي آن اشاره مي شود.
عشاير:
واژه عشيره لغت عربي، از ريشه «عشر» به معني دهه مي باشد. در اصطلاح عرب، به گروه اجتماعي هم خويشاوند (پدرتبار) كه معيشت آنها بيشتر بر پرورش شتر كه مبتني بر كوچ (جابجايي) است، اطلاق مي گردد. همچنين عشيره به معني برادران، تبار و نزديكان از جانب پدران و آبا نيز مي باشد. عشيره و عشاير اسم فارسي مأخوذ از عربي به معني خويشان، نزديكان و تبار اهل خانه و ايل و قبيله و طايفه است.
عشاير كوچنده:
• به جمعيت و جوامعي اطلاق مي گردد كه حداقل داراي سه ويژگي زير باشند:
• ساختار اجتماعي مبتني بر سلسله مراتب ايلي (قبيله اي)
• اتكاي اصلي معاش به دامداري
• شيوه زندگي مبتني بر كوچ
عشاير كوچنده در چارچوب تقويم زماني كوچ، هر ساله حداقل دوبار، در موعد كوچ بهاره از قشلاق به ييلاق و كوچ پائيزه نيز از ييلاق به قشلاق به همراه تمامي اعضاي خانوار و دام اقدام به كوچ و استقرار در قلمروهاي مرتعي خود مي كنند.
عشاير نيمه كوچنده:
به آن تعداد از خانوارهاي عشايري اطلاق مي گردد كه حداقل در يكي از قطب هاي استقرار (منطقه ييلاق، قشلاق يا ميان بند) داراي سكونتگاه ثابت بوده و همواره تعدادي از اعضاي خانوار در آنجا سكونت دارند.
عشاير رمه گردان:
به آن تعداد از خانوارهاي عشايري اطلاق مي شود كه اكثر اعضاي خانواده در يك نقطه يا مكان (در داخل قلمرو ايلي و يا خارج از آن) سكونت ثابت اختيار كرده و در كوچ شركت نمي كنند. در شيوه كوچ رمه گرداني دامها به همراه چوپان و تعداي از افراد ذكور خانواده جابجا شده يا كوچ داده مي شوند.
عشاير اسكان يافته (يكجا نشين):
خانوارهاي عشايري كه تمامي اعضاي آن در يك مكان سكونت ثابت اختيار كرده و كوچ نمي كنند اما با توجه به حفظ برخي مناسبات اقتصادي (مالكيت و حقوق بهره برداري از مراتع و منابع قلمرو) و فرهنگي - اجتماعي (احساس تعلق به ايل و عشيره) خود را عضو ايل و طايفه، و ... تلقي مي كنند.
ايل:
اتحاديه سياسي متشكل از تيره ها و طوايف عشايري است كه بنا به وابستگي هاي خويشاوندي و همخوني، و يا ضرورتهاي سياسي و اجتماعي در يك برهه از زمان و در سرزميني مشترك كه داراي قلمرو ايلي مشخصي نيز مي باشند با هم متحد شده و تشكيل يك ايل را مي دهند.
ايلات معمولاً در حوزه هاي فرهنگي عادات مشخص، آداب و رسوم و سنتهاي يكساني دارند.
طايفه:
عبارت است از يك واحد اجتماعي، سياسي متشكل از تعدادي تيره¬ها كه مشخص ترين و مهمترين رده از سلسله مراتب ايلي عشاير بوده و واحدهاي تشكيل دهنده آن غالباً با نام طايفة خود شناخته مي شوند. در سلسله مراتب سازمان اجتماعي عشاير، عموماً طايفه بين ايل و تيره قرار گرفته، اما طوايفي نيز وجود دارند كه به هيچ ايلي وابسته نبوده و «طايفه مستقل» ناميده مي شوند.
تيره:
در ساختار اجتماعي عشاير، تيره از مجموع چند واحد كوچكتر مانند دودمان، بنكو، تش، اوبا و ... تشكيل مي شود كه بعد از طايفه قرار دارد و ركن اصلي طايفه و ايل بحساب مي آيد. اساس تيره مبتني بر پيوندهاي خويشاوندي و اصل و نسبي است كه همبستگي سياسي، اجتماعي اقتصادي و دفاع از منافع افراد عضو را به عهده دارد.
زيست بوم عشايري:
محدوده اي است از سرزمين و قلمرو رده هاي ايلي كه علي الاصول شامل: ييلاق، قشلاق و مسير بين اين دو باشد.
ييلاق يا سردسير:
محدود زيست و قلمرو جغرافيايي كه عشاير، تمام يا قسمتي از فصول بهار و تابستان را در آن مي گذرانند.
قشلاق يا گرمسير:
محدوده زيست و قلمرو جغرافيايي كه عشاير، تمام يا قسمتي از فصول پائيز و زمستان را در آن مي گذرانند.
ميانبند:
به گذرگاهها و اطراقگاههاي موقت در مسيرهاي كوچ بين ييلاق و قشلاق اطلاق مي گردد.
كوچ عشايري:
عبارت است از حركت خانوارهاي عشايري از نقطه اي به نقطه ديگر با هدف استفاده از مراتع براي چراي دام كه معمولاً با همه اعضاي خانوار، باروبنه، سرپناه قابل حمل و همراه با ايل، طايفه يا رده هايي از آن انجام مي گردد. كوتاه يا بلند بودن مسير كوچ تغييري در مفهوم كوچ نمي دهد.
مسير كوچ:
به خط سير كوچ حداقل كوچكترين رده ايلي از ييلاق به قشلاق و بالعكس اطلاق مي گردد.
برون كوچي:
برون كوچي به نوعي از كوچ عشاير اطلاق مي گردد كه منطقة ييلاق، قشلاق و ميان بند خانوار يا گروه عشايري در محدودة جغرافيايي استان واحدي واقع نگرديده باشد.
درون كوچي :
درون كوچي به نوعي از كوچ عشاير اطلاق مي گردد كه منطقة ييلاق، قشلاق و ميان بند خانوار يا گروه عشايري در محدودة جغرافيايي استان واحدي واقع شده باشد.
عشاير ميهمان :
عشايري هستند كه بنا به حقوق عرفي و ضرورتهاي اقتصادي و معيشتي مدتي از سال را در استان يا استانهاي ديگر به سر مي برند، اين عشاير در استان دوم اصطلاحاً غيربومي (ميهمان) ناميده مي شوند.
كوچ سنتي:
كوچ سنتي به شيوه اي از كوچ اطلاق مي گردد كه خانوار طي مسير كوچ به همراه دام حركت نموده و در اطراقگاههاي مشخصي توقف داشته و در اين جابجايي تمام باروبنه زندگي بوسيله چهارپايان حمل مي گردد.
كوچ ماشيني :
كوچ ماشيني به شيوه اي از كوچ اطلاق مي گردد كه در جريان كوچ خانوار و باروبنه بوسيله وسائط نقليه موتوري حمل مي گردد. در اين شيوه ممكن است دام خانوار نيز بوسيله وسايل نقليه موتوري جابجا گردد.
كوچ افقي :
شيوه اي از كوچ كه فاصله قشلاق و ييلاق زياد طولاني باشد. معمولاً طول مسير كوچ در اين نوع كوچ بين چند تا چندين ده كيلومتر مي باشد معمولاً كوچهاي افقي در عرصه دشت ها و نواحي جلگه اي و هموار انجام مي گيرد.
كوچ عمودي:
شيوه اي از كوچ كه چه بسا فاصله قشلاق و ييلاق نسبتاً زياد نبوده اما در عوض اختلاف ارتفاع بين ييلاق و قشلاق قابل ملاحظه مي باشد. اين نوع كوچ مختص نواحي كوهستاني است و طي آن عشاير از نواحي پست به نقاط مرتفع كوهستاني همجوار و بالعكس كوچ مي نمايند.
كوچ دوراني :
شيوه اي از كوچ كه عشاير در شعاع مشخصي بدون دستيابي به تغييرات آب و هوايي زياد بدنبال تعليف دام كوچ مي كنند. اين نوع كوچ عمدتاً در مناطق هموار كويري مانند استانهاي سيستان و بلوچستان و كرمان در ايران مشاهده مي گردد.
مهاجرت:
مهاجرت حركت و جابجايي مكان سكونت است كه معمولاً در سطح جغرافيا كه با طرح و قصد قبلي صورت گيرد و به تغيير محل اقامت آنان براي هميشه يا مدتي طولاني انجامد ... از نظر اداره امور اجتماعي سازمان ملل آناني مهاجر تلقي مي شوند كه 1) جهانگرد، بازرگان، دانشجو يا مسافر عادي نباشند، 2) ساكنان نواحي مرزي نيز نباشند (كه بطور عادي در بين دو كشور رفت و آمد مي كنند)، 3) جزء پناهندگان يا افراد و يا جمعيتهاي جابجا شده يا انتقال يافته نباشد.
يكي از عوامل اسكان عشاير مهاجرت است كه ممكن است در محدودة زيست بوم عشايري بوقوع پيوسته و يا مهاجرت به خارج از زيست بوم و اسكان در روستاها يا شهرها باشد.
كانون اسكان عشايري:
به محدوده اي از زيست بوم اطلاق مي گردد كه بر اساس مطالعات سازمان امور عشاير يا مشاورين صلاحيت دار، داراي منابع، امكانات و استعدادهاي لازم براي ايجاد اشتغال و اسكان عشاير باشد. اين كانونها به عنوان يكي از واحدهاي برنامه ريزي براي ساماندهي عشاير به دو نوع شامل: كانون توسعه هدايتي (برنامه ريزي شده) و كانونهاي توسعه اسكان خودجوش تقسيم مي شوند.
سامان عرفي عشاير:
سامان عرفي به محدوده اي از اراضي مرتعي اطلاق مي شود كه از گذشته مورد بهره برداري تعداد مشخصي از خانوارهاي عشاير قرار گرفته و عرفاً داراي حق بهره برداري از آن مي باشند.
سامانه عشايري :
به محدوده اي كه در برگيرنده چند سامان عرفي باشد گفته مي شود. گنجايش مطلوب هر سامانده حدود 50 خانوار و حداقل آن در شرايط استثنايي 20 خانوار مي باشد كه اين ظرفيت، امكان برنامه ريزي سامانه را همانند برنامه ريزي در واحد جغرافيايي مثل حوزه آبريز و واحدهاي تقسيمات سياسي مثل روستا مهيا مي نمايد.
حداقل خدمات مورد نياز عشاير:
مجموعه اي از امكانات، ابزار و وسايل، فعاليتهاي عمراني، آموزشي، پرورشي، بهداشتي، ترويجي و فرهنگي كه توسط دستگاههاي اجرايي مختلف تعريف و به جامعه عشايري ارائه مي شود.
خدمات ثابت:
آن دسته از فعاليتها و خدمات كه در مراكز ثابت امكان انجام و ارائه دارند و اندازه، حجم، شكل، كيفيت و ساير مشخصات آن به گونه اي نيست كه بتوان اين خدمات را بصورت سيار ارائه نمود.
خدمات سيار:
به فعاليتهايي اطلاق مي گردد كه با مراجعه به خانوار و يا محل استقرار عشاير ارائه مي گردد.
آستانه برخورداري:
حداقل شرايط لازم براي ارائه نوعي از خدمات.
آستانه دسترسي:
فاصله بين محل استقرار تا نزديكترين محل ارائه نوعي از خدمت.
ساماندهي عشاير:
عبارت است از ساز و كارهايي كه از طريق تامين معيشت و امنيت اقتصادي و همچنين ارتقاي شاخصهاي توسعه انساني اين جامعه - در حد ميانگين جامعه روستايي كشور- كه در دو بخش حمايت از اسكان ساماندهي كوچ صورت مي گيرد.
حمايت از اسكان عشايرداوطلب:
عبارت است از ارائه خدمات و اقدامات براي اسكان عشاير كه موجب حفظ، بهبود و توسعه فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي و خصوصاً ايجاد اشتغال (كار مولد) و احداث حداقل تاسيسات زيربنايي لازم و مسكن مناسب براي عشاير شده به گونه اي كه منجر به كاهش درآمد عشاير اسكان يافته نسبت به قبل از اسكان نگردد.
ساماندهي كوچ:
عبارت است از ارائه خدمات حين كوچ و ايجاد زيرساختها و تاسيسات لازم و مناسب در مسير كوچ و در اطراقگاه¬ها به منظور تامين نيازهاي عشاير و تسهيل در امر كوچ.